شاعر:عبدالحمید شاملو شاکر
بزرگنمایی:
زمان خوف وخطر بوی سیب می آمد
برای مرحم دلها طبیب می آمد
نگاه کردم دیدم برای حفظ حرم
میان هاله ای از نور حبیب می آمد
به گاه آتش و خون بود و دشمنی قدار
گروه فتنه گر و نانجیب می آمد
درون حمله دون بر حرم خودم دیدم
صدای نعره دشمن عجیب می آمد
کنار قبر رقیه و عمه سادات
برای فتح حرم با نهیب می آمد
به قصد سیلی و شلاق و تازیانه زدن
به جنگ دخترکانِ نجیب می آمد
فضا پر شده بود از تعفن دشمن
نگاه کینه و جنگِ صلیب می آمد
زمان کشتن و کشتار و سر بریدنها
سنان وشمر و حرامی قریب می آمد
نوای دختر و زنها؛ اسیرِ دشمن دون
فغان و زاری و امن یجیب می آمد
دفاع از حرم یار حکم رهبر بود
حسین با سندی از اریب می آمد
دل مدافعان حرم با توکل و محکم
از آن رسانه صدائی شکیب می آمد
در آن فضای غبارین و فتنه ای سنگین
سپاه کفر جهان با فریب می آمد
نگاه کردم و خواندم به چشم بد خواهان
شکار و فتح حرم عن قریب می آمد
فقط مقصد دشمن حریم ایران بود
که از حرم به حرم نانجیب می آمد
دعای پاک حبیب و تمام مظلومان
قبول گشت و به دست مجیب می آمد
میان آن همه طوفان و متن بحرانها
نوید نصرت و فتحاًقریب می آمد
غبار فتنه شکست و حرم نمایان گشت
حبیب قصه ؛ شهادت نصیب می آمد
شاعر:عبدالحمید شاملو شاکر
- سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۱۶:۵۱
- ۴۶۸ بازدید
- منبع: سازمان بسیج هنرمندان همدان