بزرگنمایی:
به همت شهید صوفی اولین استانی که توانست در قالب طرح لبیک یا امام(ره) ۵ لشگر را در استادیوم قدس سازماندهی بکند؛ استان همدان بود
روایت سردار رضا طلایی نیک از نقش همدانیها در دفاع مقدس
زمانی که از مقابل بیت حضرت امام (ره) رژه میرفت 17 سال بیشتر نداشت. پاهایش را محکم به زمین میکوبید و چشمان سرشار از غرورش را به یک نقطه دوخته بود. چشمانی که بنا داشت بهزودی شاهد رشادتهای مردانی از دیار دارالمومنین باشد. آن روزها تازه بسیج تشکیل شده بود و اولین اعضای آن در سال 58 رژهای را در قم برگزار کردند. سردار نیز از طرف مدرسه ابن سینا به آن شهر مقدس اعزام شده بود. بعد از آن به کمک شهید عیوضی (که در آن روزها علاوه بر اینکه معلم بود، در سپاه هم حضور داشت) عضو ذخیره سپاه شده و علاوه بر درس خواندن به کارهای فرهنگی و همچنین تأمین امنیت آن روزهای نه چندان آرام اوایل انقلاب مشغول میشود. با آغاز جنگ، آن چشمهای مصمم دیگر نمیتوانست به همین اکتفا کند و از این جهت خود را برای مأموریت اصلیاش آماده کرد و همین شد تا چند ماه بعد سردار رضا طلایی نیک از شهرستان بهار عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردد. این عضویت بعده ها آغازی میشود تا مسئولیتهای مختلفی از جمله: مسئولیت بسیج شهرستان بهار، معاونت برنامه ریزی و در مقطعی هم مسئولیت بسیج استان، حضور در لشگر انصارالحسین و قرارگاه قدس، مسئول بسیج لشگر موقت حضرت حجت (عج) به فرماندهی شهید شادمان و معاونت شهید صوفی، حضور به عنوان رزمنده تکور در سرپل ذهاب، عهده دار شود و هم اکنون نیز در سمت معاون پارلمانی وزیر دفاع یاری دهنده نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد. از این رو به سراغ وی رفتیم تا درباره نقش همدانیها در 8 سال دفاع مقدس سؤالات خود را بپرسیم. در ابتدا وی با بیان اینکه استان همدان نسبت به جمعیت و ظرفیت اجتماعی خود در مقایسه با متوسط مناطق کشور نقش آفرین بود؛ خاطر نشان کرد: همدان در لایه دوم جنگ و بعد از کرمانشاه قرار داشت و از طرفی نیز با کردستان مرتبط بود، به همین خاطر استان یک نقش سنگین پشتیبانی از مناطق جنگی را بر عهده داشت. همچنین استان همدان گذرگاه اصلی غرب کشور به حساب میآمد و از این جهت یک حلقه واصل استراتژیک بود. در ثانی همدان علاوه بر دارا بودن پایگاه نوژه و تیپ زرهی، از کمیته انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی نیز بهره میبرد. در کنار همه اینها سپاه و بسیج نیز نقش عمده ای را ایفا میکردند که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
سپاه کار خود را با یک گردان آغاز نمود و دیری نپایید که این گردان به لشگر تبدیل شد و در مقاطع بعد علاوه بر لشگر انصارالحسین، در تشکیل چند لشگر دیگر نیز بچههای استان همدان حضور فعال داشتند. همچنین بچههای همدان علاوه بر اینها در دیواندره استان کردستان و تیپهای مختلف استان ایلام نیز سازماندهی شده و حضور مییافتند. زمانی هم که سپاه سوم قدس به فرماندهی سردار جعفری در همدان مستقر شد، نیروهای مردمی همدان به همت سردار شهید حاج حسین همدانی در تأمین کادر این سپاه نقش موثری را ایفا کردند. ضمن آنکه در قرارگاه نجف (خط مقدم جبهه غرب) نیز نیروهای سپاه همدان حضور فعالی داشتند. سردار طلایی نیک بعد از بازگو نمودن بخشی از نقش مهم مردم همدان، به راحتی از این حضور گسترده عبور نکرده و برخلاف عده ای که آن روزها از نا امیدی و بی رونق شدن جبههها سخن میگفتند و به همین سبب جام زهر را به امام نوشاندند، آمار حضور مردم در اواخر جنگ را بیش از اوایل آن خواند و افزود: وقتی بعد از پذیرش قطعنامه منافقین هجوم عظیمی را از غرب آغاز نمودند؛ در چهار زبر با دو گردان از لشگر انصار الحسین همدان درگیر شدند و در ادامه با اضافه شدن واحدهای دیگر، عملیات مرصاد با موفقیت همراه شد. پس اگر همدانیها جلوی منافقین مقاومت نمیکردند ممکن بود اصلاً حاصلی در عملیات مرصاد ایجاد نشود. خاطرم هست در آن زمان به علت وضعیت اشتغال حاکم بر همدان که همان کشاورزی و دامپروری بود؛ اعزام نیرو در شش ماهه اول سال به مراتب کمتر صورت میگرفت. با این حال و با وجود مظلومیت امام (ره) در پذیرش قطعنامه، بیش از سه هزار نفر در یک روز تابستانی برای حضور در جبهه به ما مراجعه کردند. وجود این تعداد حتی در آستانه عملیاتهای مهم نیز بی سابقه بود به نحوی که در اوج اعزام به جبههها پذیرش ما شامل دو هزار نفر میگشت اما در شش ماهه اول سال و بعد از پذیرش قطعنامه ما به یک باره با این حجم نیرو مواجه شدیم. با توجه به شرایط عملیات مرصاد ما رابطین خود را شبانه فرستادیم تا به صورت خانه به خانه وضعیت را اطلاع دهند. یکی از افرادی که رابطین سپاه به سراغشان رفت، آقای چرچی مسئول صداو سیمای وقت همدان بود. ایشان وقتی به سپاه آمدند ماجرا را برایشان توضیح دادیم و از وی خواستیم تا بلافاصله از رادیو اطلاعیه ای را مبنی بر حضور بسیجیها در پایگاههای خود اعلام نماید. ایشان متذکر شدند که در این وقت شب هیچ کس در مرکز رادیویی حضور ندارد لکن با اصرار ما و تلاشهای ایشان، رادیو همدان اطلاعیه مذکور را منتشر کرد. همین شد تا فردای آن شب دوگردان را مجهز و به چهارزبر اعزام نمودیم. با توجه به اینکه هنوز جنگ در جریان بود ما باقی نیروها را به صورت آماده باش در مساجد و مدارس نگه داری کردیم تا در صورت نیاز آنها را به جبههها اعزام نماییم. زمانی که آتش بس اعلام شد به هر گردان یک کارت تعلق گرفت تا اگر دوباره آتش بس نقض شد، بر اساس اعلام شماره مندرج شده در این کارتها، هر گردان بلافاصله حاضر و سازمان دهی شود. در سال 62 طرحی در بسیج مرکز با عنوان لبیک یا امام تصویب شد. چون عراق دیگر میدانست که ما فقط در 3 ماهه آخر سال نیرو اعزام میکنیم؛ دیگر زمان عملیاتها را فهمیده و از این جهت اصل غافلگیری که جز مهمترین اصول جنگی ما بود، به شدت داشت ضربه میخورد. به همین سبب بنا شد تا در قالب این طرح اعزامها به جبهه، سازمان منظم تری را به خود بگیرد. لذا به همت شهید صوفی اولین استانی که توانست در قالب این طرح 5 لشگر را در استادیوم قدس سازماندهی بکند؛ استان همدان بود. به سبب موفقیت این مانور در سراسر کشور، اعزام نیروها نظم بهتری به خود گرفت. در سالهای بعد نیز همدان در دو نوبت 10 لشگر را در دانشگاه بوعلی سینا و فرودگاه سازماندهی کرد که حضرت آقا نیز در آن مراسم شرکت نمودند. از طرفی دیگر پایگاه نوژه نیز در پشتیبانی هوایی نقش مهمی را ایفا کرد. در برخی مواقع نیز کادر غیر پروازی این پایگاه به ما مراجعه کرده و در قالب نیروهای رزم زمینی به مناطق عملیاتی اعزام میشدند. یا در جایی دیگر گاهی ما برای آموزش و سازماندهی نیروها با مشکل و کمبود جا مواجه میشدیم. برای حل این مشکل تیپ 3 زرهی قهرمان بخشی از مقر خود را در اختیار ما قرار داد.
معاون پارلمانی وزیر دفاع پس از بیان نحوه سازماندهی و اعزام نیروهای مردمی، نقش همرزمان شهیدش را در رخ دادن این مهم بسیار بی بدیل شمرد و در ادامه با بیان ویژگیهای شخصیت بسیار ارزشمندی از آنان، اینطور ادامه داد: بعد از شهادت شهید صوفی در سال 63، شهید قاسمی مسئولیت فرماندهی بسیج استان همدان را عهده دار شدند و بنده تحت فرماندهی این شهید توفیق داشتم تا معاونت برنامه ریزی بسیج را تقبل کنم. یکی از برجستگیهای این شهید، نظم ایشان در ابعاد مختلف بود. در آن زمان بسیج خیلی منظم نبود لکن سردار ناصر قاسمی با یک مدیریت مدبرانه انسجام خاصی را در بسیج بنا نهاد به نحوی که انسجام در پایگاههای مقاومت مساجد موج میزد. از طرفی دیگر ایشان از روحیه عملیاتی خوبی بهره میبردند. آن موقع افرادی که در پشت جبهه حضور داشتند، چندان جنبه عملیاتی و رزمی را بدست نیاورده بودند لکن سردار قاسمی با توجه به این روحیه توانستند یک جریان عملیاتی را در استان ایجاد کنند به گونه ای که از زمان ایشان به بعد نقش بسیج در تأمین امنیت شهر بیشتر به چشم میخورد.
در آن دوران به خاطر نیازی که احساس میشد شهید قاسمی با اعزام من به جبهه مخالف بود اما بنده کوتاه نیامدم و با اصرار مجوز حضور یک ماهه در جبهه را از ایشان گرفتم. هنگامی که در جبهه بودم، دو مرحله از عملیات کربلای 5 میگذشت. به یک باره در منطقه نهر جاسم شهید قاسمی را دیده و از حضور ایشان تعجب کردم چرا که گمان بر حضور ایشان در همدان را داشتم. وقتی من را در آنجا دید به شوخی گفت: یک ماهت تمام شد و باید برگردی. بعد از خداحافظی از ایشان، در آن منطقه دو روزی بیشتر نگذشت که این پاسدار خلاق و مدبر به شهادت رسید.
سردار شهید یونس گنجی نیز از پاسدارانی بودند که در لشگر ویژه شهدا خدمت میکردند. قبل از عملیت های کربلای 4 و 5 قرار شد تا تحت عنوان سپاهیان حضرت محمد (ص) حدود 100 هزار نفر به جبهه اعزام شوند. استان همدان نیز سهمیهی خاص خودش را داشت به طوری که باید تمام گردانهای لشگر تأمین نیرو میشد و چندین گردان احتیاط نیز میبایست به همراه این گردانها اعزام میشدند. فرمانده یکی از این گردانها شهید یونس گنجی بود. انس بسیار زیاد این شهید با بسیجیان سبب میشد تا دیگران در تشخیص ایشان به عنوان فرمانده، اندکی تردید کنند. همچنین روحیه سلحشوری، عملیاتی و شجاعت کم نظیر ایشان نیز زبان زد بود. گردان سردار گنجی از گردانهای احتیاط به حساب میآمد و از همین جهت قالب نیروهای آن را بسیجیها تشکیل میدادند. اما سردار گنجی با همین روحیه شجاعت و استقامت، خیلی زود این گردان را برای عملیات کربلای 5 عملیاتی نمود. در مرحله اول این عملیات، حجم آتش دشمن بسیار بالا بود و خیلی از تویوتاهای سپاه از بین رفت و در همین اثنی بود که ایشان بسیار شجاعانه به سمت دشمن پیشروی کرده و اندکی بعد نیز به شهادت رسیدند.
با شنیدن این همه رشادت و فداکاری از سوی شهدا، حیفمان آمد تا از خانه اصلی آنها نپرسیم. خانه ای که از بچگی تا شهادت مهمان شهدا بود و مهمترین نقش را در اداره جنگ ایفا کرد. سردار طلایی نیک در پاسخ به این سؤال ضمن تاکید بر فرمایش حضرت امام (ره) درباره مساجد، گفت: با توجه به مدیریت روحانیت، حضور متدینین و همچنین فضای معنوی حاکم؛ هیچ جا بهتر از مساجد نمیتوانست نیروهای بسیجی را تربیت کند. فلذا با استقرار بسیج در مساجد، سنگر بودن این مکان مقدس تجلی پیدا کرد. در کنار بسیج کم کم واحدهای فرهنگی، اجتماعی نیز در مسجد بوجود آمد و همچنین برپایی مراسم مختلف مذهبی نیز تحت این عنوان منظم تر شد. از طرفی با استقرار بسیج در مسجد، این مکان مقدس تبدیل به تکیه گاهی برای تأمین امنیت محله در برابر منافقین شده و از سوی دیگر مسجد مرکز اصلی جذب، آموزش و اعزام به جبهه بود. از جانب دیگر در آن موقع امکاناتی مانند شبکههای اجتماعی و صدا و سیما به صورت الان وجود نداشت و از این رو مسجد به یک شبکه اجتماعی حقیقی تبدیل و تحت نظر آن تمام اخبار و پیامهای جنگ، رو در رو منتقل میشد.
نقش دیگر مساجد ارسال کاروانهای بزرگ کمکهای مردمی به مناطق عملیاتی بود. من خاطرم هست که در آن زمان هیئت امناهای مساجد جلساتی را میگذاشتند و در آن برای هر مسجد سهمی را به عنوان ارسال کمک به جبهه تعیین میکردند. در این میان برخی از مساجد امکانات فراتری را نظیر کارگاه خیاطی دارا بودند که خانمها در آنجا جمع شده و به تعمیر لباس رزمندگان میپرداختند.
همچنین مساجد علاوه بر تمام فعالیتهای ذکر شده به یک پایگاه فرهنگی نیز تبدیل شده و مأموریت آن مقابله با شیطنتهای رسانه ای دشمنان بود که میخواستند مردم و خانوادهی رزمندهها را نسبت به ادامه جنگ دلسرد کنند. واحدهای فرهنگی مساجد در آگاه سازی به مردم نسبت به این مسائل نقش مهمی را ایفا نمودند. یک نقش دیگر برای مسجد این بود که وقتی پیکر مطهر شهید میآمد، مساجد در کلیه مراسم این شهید دخیل بودند. این فضایی که در مسجد بوجود آمد؛ سبب شد تا خیلی از افراد که در اوایل جنگ به جبهه نمیآمدند، حسرت شهادت در آنها ایجاد و در اواسط و اواخر جنگ راهی جبههها شوند در صورتی که عقل این را میگوید که اگر جنگ فرسایش گردد میبایست اعزام نیرو به مرور کمتر شود لکن به خاطر وجود مساجد این امر در کشور ما به صورت عکس رخ داد.
در انتها سردار با اشاره بر اینکه مساجد باید پایگاه اصلی استکبار ستیزی باشند، صحبت خود را اینگونه به پایان رساند: بیش از سه دهه تجربهی وقایع مرتبط با نظام اثبات کرده که دشمنان این انقلاب در مواجههی رودر رو شکست خوردهاند همانند واقعه طبس، تحریم، جنگ تحمیلی و... از این رو باید دغدغههای اصلی ما مقابله با دسیسههای غیر مستقیم دشمن مانند نفوذ باشد. نفوذی که میتواند به کمک عوامل داخلی صورت گرفته و دشمن را به اهدافش نزدیک کند که البته حضرت آقا با زیرکی این مسئله را دانستند و هشدارهای لازم را به عموم فرمودند. پس اگر ما در محیط داخلی جامعه مصونیت سازی کنیم؛ دشمن از اینکه بتواند به راه انقلاب صدمه بزند برای همیشه نا امید خواهد شد.
در این عرصه مساجد مهمترین پایگاه برای مقابله با نفوذ هستند چرا که هدف اصلی دشمن تخریب عقاید بدنه جامعه میباشد و از آنجا که نفوذ به صورت تدریجی اتفاق میافتد، مقابله ضربتی با آن نتیجه نخواهد داشت از این رو باید برنامه ریزی و اقدامات راهبردی و تدریجی را برای این مسئله ترسیم نمود. لذا این نوع برنامه ریزی تنها از طریق کانونی همانند مسجد که مدام با مردم در ارتباط باشد رخ خواهد داد. از سوی دیگر مساجد محل امنی برای مردم و انقلاب در برابر نفوذ میباشد. به این دلیل که به خاطر وجود الگوی اسلامی در مساجد، راه نفوذ فرهنگی، اعتقادی و... دشمن به این مکان مقدس تقریباً غیر ممکن است. از این جهت میبایست بسیاری از هزینههای دولتی ای که صرف تهاجم و نفوذ فرهنگی میشود را به بدنه مردمی به خصوص جوانان و مساجد تزریق کنیم تا به دلایلی که گفته شد خود مردم از طریق این مکان مقدس در برابر خدعههای دشمن مقابله نمایند.